مجله دانش

موضوعات متنوع

مجله دانش

موضوعات متنوع

موزارت

موزارت(Wolfgang Amadeus mozart)


موزارت



زندگی نامه موزارت و مطالبی در مورد او
موسیقی موزارت تاثیر شگرفی بر روح انسان می گذارد. اصولاً فعالیت های نوابغ و هنرمندان بیشتر از آن که عامه پسند باشند مورد توجه افراد اهل فن قرار می گیرد، اما در ارتباط با موزارت باید گفت: این موضوع صادق نیست. زیرا روح موسیقی موزارت در همه جا محسوس است و آثار او برای همه مردم قابل درک و هضم می باشد. موسیقی موزارت حتی در پیچیده ترین قسمت ها برای عوام قابل شنیدن است و به هیچ وجه باعث آزار نمی شود، اما واقعاً چرا اینگونه است، در جواب باید متذکر شد که در موسیقی موزارت علاوه بر رمز و راز، سادگی در عین پیچیدگی احساس می شود و این سادگی و زیبایی برای همه قابل درک است. در مجموع باعث می شود که موزارت غنی و دلچسب به نظر می رسد اما نه دلچسب مانند بسیاری از ترانه های پاپ و مدرن امروزی که عمری کمتر از دو یا سه ماه دارند.
امروزه با گذشت 250 سال از زمان موزارت هنوز موسیقی های او زنده و تازه می باشد. پس بیاییم زندگی پر رمز و راز و افسانه ای موزارت را با هم مطالعه کنیم.

زندگی موزارت
(ولفگانگ آمادئوس) موزارت آهنگساز اتریشی از تابغه های موسیقی و از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در 27 ژانویه 1756 در سالزبورگ که یکی از مراکز هنری و فعالیت های مهم موسیقی اروپا بود در خانواده ای هنرمنداند به دنیا آمد. از هفت فرزندی که پدر و مادرش می بایست داشته باشند تنها او و خواهرش (ماریا آنا) از بیماری های نوزادی آن دوران جان سالم بدر بردند.
پدرش (لئوپلد) که در دربار اسقف خدمت می کرد، آهنگساز و ویولونیست مشهوری بود و دراکستر والی سالزبورگ رهبریت آن را به عهده داشت.
از همان کودکی و لفگانگ چنان نبوغی نشان داد که پدرش همه چیز را رها کرد و به طور جدی و مستمر به آموزش او پرداخت.
خانواده موزارت به قصد کسب تجربه و نمایش هنرشان به یک سفر دور و دراز در گستره اروپا رفتند. در آن زمان ولفگانگ 7 ساله بود، او و خواهرش به همراه پدر در مدت 3 سال در 48 شهر کنسرت دادند ولفگانگ که از سه سالگی پیانو را نزد پدر آموخته بود اولین قطعاتش را در این دوران ساخت و به طور خودآموز نوازندگی ویلون و ارگ را یاد گرفت. او اولین اثر اپرایش را در سن 12 سالگی خلق کرد و در این سنین نوازنده ای چیره دست در پیانو و ویولن و ارگ شد.
پدرش که مدرس موسیقی بود، یکی از اصلی ترین مشوق های ولفگانگ به شمار می رفت. او در طی سفرهای مختلفش به دربار پادشاه ها و ملکه ها می رفت و در حضور اشراف توانایی و نبوغ پسرش را به نمایش می گذاشت...
خانواده کمی بعد از سال 1766 به وطن بازگشتند. آنها امیدوار بودند ولفگانگ اپرایی را که نوشته در آنجا اجرا کند اما به دلیل بعضی دسیسه ها این اپرا ارائه شد. او و خانواده اش سال 1769 را در سالزبورگ گذراندند.
در سال های 1770- 73 سه بار به ایتالیا سفر کردند که در آن هنگام موزارت 2 اپرا و یک سونات برای اجرا در میلان نوشت. ضمناً در این هنگام با سبک موسیقی ایتالیایی آشنا شد.
در تابستان 1773 دفعات بیشتری به وین رفت و بیشتر برای آنکه شاید محلی برای تدریس به دست آورد. در آنجا موزارت یک رشته کوآرتت و سمفونی نوشت. با این همه این نابغه بی مانند جهان موسیقی هرگز نتوانست به موفقیت های رسمی که مخصوص آن دوران بود دست یابد زیرا موسیقیدانانی که یک صدم خلاقیت و هنر او را نداشتند. اما با فرود آوردن سر تسلیم بر اراده فرمانراوایان آن روزها و دیارها به رهبری ارکسترهای ویژه آنان دست می یافتند لذا از لحاظ مالی تامین می شدند. اما گویی ولفگانگ آمادئوس فرصتی برای این تسلیم ها و حرمت ها و امنیت ها نداشت، از این رو اصلاح حقوق بگیر دربار نبود.


موفقیت
پدر ولفگانگ می دید فرصت های فرزندش به عنوان یک آهنگساز با استعداد در سالزبورگ از بین می رود، او تصمیم گرفت برای ولفگانگ در جای دیگر شغلی بیابد، لذا ولفگانگ به همراه مادرش به مونیخ و مانهایم رفت اما هیچ شغلی به دست نیاورد. او بیش از 6 ماه در مانهایم ماند و آهنگ هایی برای فلوت و پلانو نوشت و در آنجا عاشق دختری زیبا و بنام آلوئیزاوبر شد.

موزارت حدود 50 سمفونی نوشت.
پدرش به فکر افتاد پسر و همسرش را به پاریس بفرستد، اما متاسفانه ولفگانگ از محیط رسمی و خشک پاریس خوشش نیامد. لئوپولد به او گفت که باز گردد چرا که در شهر خودش شغل بهتری برایش پیدا کرده بود. مادر در پاریس فوت کرد ولفگانگ تنها از این سفر با خاطره ای تلخ بازگشت. مدتی در سالزبورگ در کلیسای جامع در گروهی موسیقی به نواختن ویلن و ارگ پرداخت.
ولفگانگ تصمیم گرفت به مونیخ برود تا در آنجا اپرا بنویسد. بعد به وین دعوت شد. او در دربار امپراطور به آشپزی مشغول شد. روزی از کارفرمایش خواست که اجازه ساخت آهنگی درباره موضوع مورد علاقه اش را از پرنس بخواهد. اما پرنس بی توجه به موزارت، سبب رنجش وی شد. موزارت از دربار بیرون آمد و در سال های بعد زندگیش را با تدریس موسیقی، چاپ آثارش یا نواختن برای عموم و یا در خانه دوستانش می پرداخت. در سال 1787 شغل کوچکی به عنوان رهبر گروه موسیقی به دست آورد که از آن حقوق کافی عایدش می شد ولی از نوشتن آهنگ های گروه باله چیزی به دست نمی آورد. البته در آن دوران موزارت توانسته بود زندگی خوبی برای خودش دست و پا کند. کالسکه شخصی، نوکر خصوصی و خانه بزرگ داشت، اما مردی ولخرج بود.
در سال 1782 با (کنستانس وبر) خواهر کوچکتر آلوئیزا ازدواج کرد.
در اولین سال های زندگی خود در وین، موزارت به وسیله نوشتن آهنگ برای پیانو و ویلن اعتباری کسب کرد. در سال 1782 اپرای معروف خود را نوشت.
(
هایدن) یکی از آهنگسازان معروف آن دوران به پدر موزارت نامه نوشت و گفت پسرت بزرگ ترین آهنگسازی است که دیده یا شنیده ام. او با ذوق است و از آن بالاتر بزرگترین دانشمند آهنگسازی است که تاکنون برخورد داشته است. آهنگ های موزارت معجونی از درخشندگی آهنگسازی و رشد سمفونیک بود.
آن دوران نهایت پرکاری موزارت به شمار می رود. در سال 1789 اولین اپرای کمدی خود را با نام (عروسی فیگارو) نوشت. او باقیمانده عمر کوتاهش را در وین گذراند. موزارت مسافرت های زیادی در این مدت انجام داده بود. در واقع موزارت بیشتر روزهای عمرش را در سفر بود. 13 هزار و 97 روز زندگی کرد، 3 هزار و 720 روز از عمرش را در سفر بود و در طی این سفرهای کوتاه و بلند از بیش از 200 شهر دیدن کرد.
در زندگی موزارت لحظات سکون و استراحت به ندرت وجود داشته است. او که از همان کودکی پر جنب و جوش بود. پس از کسب موفقیت های کوچک و بزرگ در زادگاهش و همچنین سفر به ایتالیا و زندگی در وین به یک چهره محبوب مبدل شد.
آخرین سفر او به پراگ در سال 1791 بود، تا اپرایی را برگزار کند این یک اپرای سنگین سنتی برای جشن تاجگذاری بود ولی موزارت در آن از لطافت و شوخ طبعی خاصی از شخصیت های اجتماعی اپرا استفاده کرد. موزارت بر خلاف داستان های متعددی که مربوط به مسمومیت او توسط یکی از همکارانش به نام (آنتونیو سالیاری) شایع شده، به علت یک بیماری ناشناخته همراه با تب در سن 36 سالگی از دنیا رفت. موزارت آهنگی را که یکی از عظیم ترین کارهای او در موسیقی کلیسایی است که به دلیل بیماری اش نیمه تمام رها کرد. او در حومه شهر وین با حداقل تشریفات و در یک گور گمنام به خاک سپرده شد

.

ویژگی های موسیقی موزارت
موسیقی و شخصیت خود موزارت شگفت انگیز بوده است. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که ماهی های دریای اژه در سواحل یونان با شنیدن موسیقی موزارت استرس کمتری دارند و میل جفتگیری در آنها بیشتر می شود. گاوهای شیرده با شنیدن موسیقی موزارت شیر بیشتری تولید می کنند.
حتی موسیقی موزارت بر روی انسانها نیز تاثیر مثبت می گذارد. در سلول های زندانی های جنایی موسیقی موزارت پخش می شود تا به آرامش برسند. در ایستگاه های متروی نیویورک از بلندگوها صدای موسیقی موزارت به گوش می رسد تا تاثیر مثبت و آرام بخش بر روی افرادی بگذارد که بی صبرانه منتظر رسیدن متروی بعدی هستند. در واقع جنین در شکم مادر با شنیدن موسیقی موزارت احساس آرامش و رضایت بیشتری می کند. به گفته محققان و روانشناسان فرانسوی، موسیقی موزارت مثل بارانی است در بیابان.
شیطنت و حرکت های غیر منتظره همراه با نغمه های ساده و دلنشین را در موسیقی موزارت می توان لمس کرد.
اوج خلاقیت، نبوغ در جوانی به همراه شادابی برای زندگی و بی آلایشی به خوبی در موسیقی موزارت احساس می شود.
موسیقیدانان، موسیقی موزارت را اینگونه تشبیه کرده اند: گویی از پنجره با تحسین به کودکی نابغه می نگری که در حال بازی و سخن گفتن با خود است

.

برخی از آثار موزارت
مجموع آثار موزارت 656 موسیقی می باشد که چندین اثر او در طول جنگ های متعدد از بین رفته است. در ذیل به چنداثر معروف او اشاره می کنیم:
عروسی فیگارو- فلوت سحرآمیز- سمفونی شماره چهل- مارش ترک- موسیقی کوچک شبانه- پیانو کنسرت در دوماژور- رکوییم های مرگ- آوماریا- فانتزی در رمینور- کنسرت های کلارینت- کوارترهای زهی- واریاسیون های پیانو.



mozartmozart11mozart



منبع: خانه ی ما

کوکب الشرق

ام کلثوم



200px-Umm_Kulthum4 by you.


ام کلثوم (حدود ۴ مه ۱۹۰۴ - ۳ فوریه ۱۹۷۵) از محبوب‌ترین خوانندگان زن در جهان عرب بود. آلبوم‌های

موسیقی او هنوز جزء پرفروش‌ترین‌ها هستند. وی در میان اعراب‌ به لقب «ستاره خاور» و «بانوی آواز عرب» شهرت یافته‌است.


زندگی

وی دختر ابراهیم البلتاجی بود و در سال ۱۸۹۶ یا به قول دیگر در سال ۱۹۰۴ در روستای طمبای الزهایره در استان الدقهلیه واقع در شمال قاهره و ما بین اسکندریه به دنیا آمد.پدرش اذان گوی روستا بود.ام کلثوم از کودکی سروده‌های پدرش را از بر می‌کرد و در سن ده سالگی به خواندن برای مردم در خانه بزرگ روستا پرداخت و در حالی که سیزده سال بیشتر نداشت به همراه پدرش در روستاها می‌گشت و تواشیح دینی و شعرهای عارفانه می‌خواند.

صوت بهشتی ام کلثوم در همین ایام توسط اساتید فن، کسانی چون شیخ ابوالعلاء محمد و شیخ زکریا احمد شناسایی شد. در سال ۱۹۲۳ روستا را ترک کرد و راهی قاهره شد تا با شیخ ابوالعلاء، دوست پدرش و یکی از موسیقیدانان معروف آن زمان مصر، دیدار کند. در همین ایام شروع به خواندن کرد و ترانه‌های بسیاری از خود به جای گذاشت.

برخی از این شعرها را بدون موسیقی می‌خواند و به همین دلیل در میان صدای زنان، چهره‌ای شناخته شده گشت. یک سال پس از رفتن به مصر با احمد رامی، شاعر آشنا شد. رامی تازه از رشته زبان عربی در پاریس فارغ التحصیل شده بود. به رامی خبر داد که دوست دارد یکی از شعرهایش را بخواند. در همین سال با احمدصبری، هنرمند دندانپزشک نیز آشنا شد که برای حداقل ۱۴ ترانه او، موسیقی ساخت. به زودی با محمد القصبجی نیز آشنا شد که عود نواز چیره دستی بود و این هنر را از محمد عبدالوهاب آموخته بود. در این زمان، ام کلثوم به همراه گروه موسیقی متشکل از عود ِ القصبجی، قانون ِ محمد العقاد و کمانچه سامی الشوا روی صحنه رفت. دوستی ام کلثوم با القصبجی از سال ۱۹۲۴ تا سال ۱۹۴۸ و زمان وفات وی ادامه یافت. همراه دیگر وی شیخ زکریا احمد بود که تا سال‌ها این دوستی ادامه پیدا کرد. دوران خوانندگی ام کلثوم از سیزده سالگی تا هفتاد و سه سالگی وی ادامه یافت؛ شصت سال تمام.

ام‌کلثوم به سیاست نیز نزدیک شده‌بود و ترانه «سیدالرئیس» را برای جمال عبدالناصر خواند.

ام کلثوم ملقب به کوکب الشرق سرانجام در سال ۱۹۷۵ درگذشت. با گذشت سی سال از درگذشت کوکب الشرق، همچنان رادیو مصر هر روز غروب ساعت ۵ و ۹ بعدازظهر به مدت دو ساعت ترانه‌های ام کلثوم را برای شنوندگان و علاقمندان وی پخش می‌کند.

اگر جه ترانه‌های ام کلثوم به زبان عربی است ولی در ایران نیز محبوبت خاصی دارد و تأثیر شعر و ترانه‌های او بر شعر و ترانه‌های فارسى دیده می‌شود.



منبع: ویکی پدیا



دانلود ترانه های ام کلثوم:

http://www.6rb.com/music/Singers-7/816.html